در
تعاریف سیاسی هر چند در علوم سیاسی غربی قدرت را توان تحمیل اراده بر طرف مقابل
ترجمه می کنند. یعنی سیستمی و گروهی اگر به طریقی بتواند اراده خود را بر طرف
مقابل تحمیل کند پیروز رویارویی رخ داده است که پیش آمده است. حال گاهی این تحمیل
اراده شکلی سیاسی و استراتژیک دارد که صبغه هژمونیک دارد و گاه نظامی و یا اقتصادی
است.
از طرف
دیگر هر امتیازی را به ملاک و سنجه ای باید اندازه گرفت. بعد از رنسانس در اروپا و
با ظهور دکارت تا زمان آگوست کنت این ملاک ها آرام آرام به طرف مادی شدن و کمی شدن
محض پیش رفتند تا جایی که امروزه در جامعه شناسی، علوم سیاسی و حتی روانشناسی به
عنوان علومی که به بررسی های انسانی و بعضا کیفی رفتار و تفکر انسان می پردازد
ملاک را بر آزمایش و اندازه کمی استوار کرده اند.
از این
بحث می گذرم که اصولا تفکر شرقی همیشه بر مبنای اندازه و کمیت صرف استوار نبوده و
نیست و هر چند واقع گرا است اما همیشه ملاک را تنها کمیت فرض نگرفته و ملاک آن
کیفیات و امور ماوراء طبیعی هم بوده است.
اما
هدف از این مقدمه رسیدن به موضوع جنگ بود.در مورد جنگ هم باید ابتدا دید آغازگر یک
جنگ و اهداف او چیست.
از
نظری دیگر و بعد نظامی داریم در تعریف پدافند داریم که پدافند یعنی باز داشتن دشمن
از رسیدن به اهدافش، کند کردن یا توقف دشمن با هر وسیله در دسترس و در آخر نابودی دشمن
و تعقیب او تنبیه او. گاهی نرسیدن دشمن به هدف چنان مهم میشود که مدافع هر کاری در
توان دارد انجام می دهد تا از این موضوع جلوگیری کند.
مشخصا
جنگ فعلی میان غزه و گروه های مقاومت فلسطینی به دلیل ربوده شدن 3 صهیونیست شهرک
نشین آغاز شد. ابتدا به امر داعش مسئولیت این ربایش را پذیرفت اما هنوز این مسئله
در حاله ای از ابهام است و اگر مشخص شود که حماس یا جهاد اسلامی در این موضوع دخیل
نبوده اند نمی توان آنها را به عنوان آغازگر جنگ تلقی کرد.
از
طرفی خوی وحشی اسرائیل و صهیونیسم جهانی که حتی به یهودی های غیر صهیونیست در تمام
دنیا هم رحم نمی کند و تاریخی پر از ترور، خشونت و پاپوش دارد این اجازه را به ما
می دهد که ادعا کنیم چه بسا این عمل توسط خود این رژیم انجام شده باشد. ممکن است
سوال شود چرا؟؟
ادامه مطلب ...