شیعه علی(ع) را می شود هنوز هم در این زمانه حیرت، سرگشتگی و بینشانگیها نشانی گرفت؛ زمانه اصالت سیاستبازی بر سیاستورزی و زمانه مصلحت اندیشی بر تکلیف اندیشی. هنوز هم بوی علی(ع) را میتوان از آنانی که روی به مرام علی(ع) دارند سراغی هر چند دور و دراز گرفت. شیعیان علی(ع) مدعیان در پناه میز و صندلیها نیستند، آنانکه از پی نام و نان دنیا هر کس و هر چیزی را ولی نعمت خود میگیرند و عَلم هواخواهی نفس خود بر دست هر روز راهی را صراط خود میکنند و هر روز ی بتی را خدای معبودشان. آنانی که هر روز از پی همین نام و نان خود و ملک علی(ع) را به ننگ میکشند و هر روز از برزنی صدای افتادن کوس رسواییشان فراز میگیرد. شیعه ولی خدا، بوی حق و حقیقت میدهد و بوی استکبارشان در برابر نا حق و مستکبر به مشام میرسد؛ آنانی که روز شیرهای غران مجاهدهاند و شبها دل در گرو حق و سر بر سجده معبود یکتا دارند و پینه گره خورده و نور رخشان گواه آن است.
«عبدالله والی» آبادگر یا نه منجی بشاگرد، چهرهاش را که تلویزوین به تصویر کشید طمانینه و آرامش را فریاد میزد؛ بوی علی(ع) داشت و راه و مرام علی(ع) را سرلوحه کرده بود. لحظهای گمان کردم برنامه، بخشی از مستندهای شهید آوینی و قسمتی از روایت فتح اوست اما اینگونه نبود والی به ما خیلی نزدیکتر بود از روایت فتح آوینی. والی از نام و نان، از خور و خواب و هر آنچه بوی این دنیایی داشت بریده بود و عمر بر آبادی ملک خدا، بشاگرد نهاده بود و امروز بشاگرد از کوره راهی دور افتاده از نظرها و مستضعف شده بود بشاگرد.
والی کوچ آخر خود را ساز کرد و رفت و از رفتنش ملکی بر داغ نشست، پیر و جوان و دوست و دشمن انگار پدر خود را از دست داده باشند به عزای او نشستند و گریستند. حق بودن را همه گرامی میدارند حتی آنها که خود بر حق نیستند و حتی آنها که خود غرق در شهواتاند به فطرت الهی خویشتن حق و حقیقت و اخلاص و ایمان را میستایند و عبدالله از طایفه حق تعالی بود، والی دلهای مردمان بشاگرد.
امروز شاید گزاف نباشد اگر مسئول تراز تفکر علی(ع) را عبداللههای والی بدانیم، آنانکه دلسوزانه چنان با دست خویش خشت خشت خانه مستضعفان را میچینند که گویی خانه آخرتشان را آباد می کنند و چنان جاده میکشند که گو آن را معبری به صراط مستقیم حق میبینند. این تلنگری برای آنانی است که سیاست و قدرت را پست و مقام میانگارند نه مسئولیتی الهی که چنان سنگین میکند که کمر آدمی بشکاند.
ننگ بر آنانکه نام علی(ع) را و راه علی(ع) را خطبهای برای تزویر بر سر منبر کردهاند در پشت و پناه میزها برای مرام معاویهای شان. ننگ بر آنانی که هر ساعت حقیقت را به مسلخ مصلحت برده و ذبح میکنند و صراط حق را میآلایند به بیاخلاصی نام و نان دنائت دنیا. همانهایی که خون به دل عبدالله والیهای مستضعفین میکنند و پس از رحلت والیها گردن فرازانه بر مزارشان همان خطبههای تزویر را ساز میکنند.
ننگ بر آنانکه به جای مرام علی(ع) و مستضعف نوازی و عدالت او دل به کفر کافرین و تزویر منافقین باخته و باز زر و زور و تزویر دشنه بر پشت ولایت میزنند؛ خیانت پیشه خود کرده و ملک حق را چون خون بهای پدران نداشتهشان به تاراج بیگانه میدهند.
چه دنیای عجیبی است که والیها علی(ع) وار به دور دستها میروند و در سکوت مجاهده پیشه خود میکنند و امویان به نزدیکها بسنده کرده و در پس سخن تنها به مسند علی(ع) تکیه کرده و اموی حکم میرانند. نمیدانم چه میشد اگر اخلاص روزی ملاک و سکه رایج زمانهمان میشد و آیا این منافقین رنگ به رنگ آفتاب پرست مجالی برای درندگی و تزویر خویش مییافتند؟
عبدالله آنزمان که رفتی همه مانند مولایت علی(ع) داغدارت بودند؛ گورای وجودت که پاک به دیدارش شتافتی...
خدایت رحمت کند...
پ.ن:
به بهانه مستند تلویزیونی «عبدالله والی آبادگر بشاگرد»
/خادم-تراز-علی-ع.html
طبقه بندی: <-EntryCategory->،
برچسب ها:، عبدالله والی,عبدالله والی آبادگر بشاگرد,بشاگرد,آبادگر,مصلح,منجی,والی
دنبالک ها:،