حمله عربستان به یمن تیغی که گردن ائتلاف غربی عربی را زد

نظرات 0

عربستان سعودی از شب پیش یعنی ششم فرودین ماه 94 در پی پیروزی های پی در پی جنبش انصارالله یمن و انقلاب مردمی این کشور و رسیدن نیروهای طرفدار جنبش انصارالله به دروازه های شهر عدن که مرکز مخالفان و دولت غیر قانونی دست نشانده عربستان سعودی شده بود وارد فاز نظامی شده و عملیات نظامی علیه این کشور را کلید زد. طی این اقدام حملاتی نیز به برخی نقاط یمن ترتیب داده و آنطور که اخبار و گفته ها نشان می دهد در این اقدام سبعانه عربستان سعودی تنها نبوده و ائتلافی از کشورهای غربی و عربی را همراه خود دارد.

فارغ از اینکه از بعد نظامی چه اتفاقی خواهد افتاد و کدام یک از طرفین پیروز این نبرد خواهند بود و یا اینکه آیا حاکمیت سیاسی یمن در پی این اقدام نظامی عربستان در آینده تغییری به خود خواهد دید یا نه، این اقدام شتابزده و اشتباه عربستان نکاتی بس مه در خود دارد نکاتی که تیغی تیز و برنده است و در بلند مدت بی شک گردن این ائتلاف را خواهد زد.

ابتدا لازم است یادآور شد که همیشه یکی از نتایج جنگ خارجی اتحاد داخلی است و در عین حال جنگ توسط دشمن خارجی که به مرزهای کشوری دیگر تجاوز می کند به حاکمیت کشور مورد تجاوز اجازه می دهد به بهانه دشمن خارجی تا مدتی دشمنان و مخالفین داخلی خود را کنترل کند. حمله عربستان سعودی و طرفداران آن اولین نتیجه ای که در بر دارد این است که مردم یمن به کنه شعارهای جنبش انصارالله به عنوان پرچمدار انقلاب مردمی یمن پی برده و در برابر دشمن خارجی متحد خواهند شد. این حمله در واقع اثبات شعارهای انصارالله یمن در مورد دخالت عربستان سعودی و ائتلاف غربی عربی در اوضاع داخلی یمن است.

این اقدام نظامی باعث می شود جنبش انصارالله از حالت قبیله ای و مذهبی خارج و علاوه بر حفظ شان قبلی خود در لباس ملی و وطنی وارد شود و افکار و اعمال این جنبش با شکل سیاسی و اعتقادی که توسط خود عربستان سعودی تائید شده به تمام بدنه مردم یمن رسوخ کند. در واقع جنبشی که رنگ و بوی اعتقادی سیاسی تعدادی از قبایل شیعه را داشت حال با این اقدام اشتباه رنگ و بوی ملی و اسلامی گرفته و در آینده بیشتر مردم یمن به آن خواهند پیوست.

از طرفی نباید فراموش کرد یمن کشوری است که اکثریت آن را اهل تسنن شافعی تشکیل می دهند که بیشترین قرابت فکری و اعتقادی را با تشییع دارا هستند و در واقع نزدیک ترین مذهب اهل تسنن به اهل بیت عصمت و طهارت شافعی ها هستند لیکن دور از ذهن نیست عمده مردم یمن با جنبش انصارالله به رابطه ای عمیق و نزدیکتر از آنچه هست برسند و نقشی فعالتر در انقلاب مردمی یمن ایفا کنند.

امروز حمله عربستان به یمن دیگر حمله صرف به شیعیان شمال یمن نیست بلکه تبدیل به انتقام کشی از تمام مردم یمن از عر قشر و مذهبی شده است.

اگر عربستان و غرب امیدی برای ریشه کنی تفکر انصارالله با ایجاد مشکلات داخلی در بعد سیاسی، اقتصادی و درگیرهای نظامی و امنیتی داشتند با این حمله نظامی کل این نقشه ها را با دست خویش نقش بر آب کرده و قدرت را به انصارالله یمن واگذار و به آن جنبه مردمی داده اند و شاید بتوان ادعا کرد زین پس جنبش انصارالله یمن دیگر قابل کنترل نخواهد بود و سیاست های ضد عربی و غربی خود را با قدرت بیشتر و استقلال کامل به پیش خواهد برد.

امروز مردم یمن به خوبی و روشنی می بینند که این ایران نیست که در تفکر و سودای کنترل یمن و امپراطوری بر آن است بلکه این عربستان و کشورهای غربی هستند که یمنی برده و بنده ای حلقه به گوش کشورهای خارجی می خواهند و ایران تنها در قامت کشوری دوست و برادر وارد شده که قصدی جز خیر، صلاح و برادری ندارند؛ در واقع عربستان با این اقدام شتاب زده بزرگترین کمک را به جنبش انصارالله برای تثبیت قدرت سیاسی و اعتقادی خود کرده و باید از او به خاطر این اشتباه و خطای راهبردی تشکر کرد.

زمانی در کشوری انقلابی واقع می شود مردم آن کشور به سه دسته تقسیم می شوند دسته ای موافق انقلاب بوده و فعالانه در این انقلاب شرکت دارند؛ دسته ای مخالف تغییر بوده و در واقع تلاش آنها حفظ حاکمیت و وضع موجود و مقاومت در برابر انقلاب در حال جریان است و دسته بزرگی هم قشر خاکستری جامعه را تشکیل داده که به هر سمتی متمایل شوند آن طرف قدرت را به قبضه خود در خواهد آورد.

جنبش انصارالله یمن از زمان برداشتن پرچم تغییر و بعدها انقلاب در یمن به دلیل شیعه بودن به چشم جنبشی مذهبی و قومی نگریسته می شد و هر چند رهبران این جنبش در گفته های خویش برادری و عدالت را معیار خود برای مدیریت و سیاست داخلی کشور عنوان می کردند اما طبیعتا گرایش اهل تسنن به طرف آنها کم و بیشتر در قشر خاکستری جامعه قرار می گرفتند و فقط نظاره گر اوضاع پیش آمده بودند. اینکه ادعا داریم اهل تسنن یمن را قشر خاکستری در نظر بگیریم شاهد اثبات آن پیشروی های کم مقاومت انصارالله در بعد نظامی است که نشان می دهد مردم به گوشه ای رفته و نظاره گر وقایع هستند ولی دشمنی و مقاومتی هم در برابر انصارالله نشان نمی دهند.

حال با حمله خارجی عربستان سعودی و ائتلاف طرفدار وی قشر خاکستری کشور خود را در حال تهاجم خارجی می بینند و به آرامی به طرف انقلاب مردمی انصارالله یمن متمایل خواهند شد اقدامی که عربستان سعودی و محور غربی پشتیبان او حتی گمان آن را هم نمی کردند اما زمان آن را برای آنها رقم زده است.

غربی ها و اعراب متحجر امید خود را به این موضوع بسته بودند که با در دست گرفتن عدن بتوانند با فراهم آوردن مخالفین انقلاب مردمی یمن هسته های مقاومت علیه انصارالله را شکل داده و با استفاده از  قدرت نیروهای تروریستی تندرو و تکفیری در بلند مدت بتوانند مجددا انصارالله را شکست داده و به اریکه قدرت بازگردند اما بی تفاوت بودن مردم به این هسته های مقاومت و پیشروی سریع انصارالله در عرصه نظامی و سقوط شهرهای یمن به صورت پی در پی نقشه های آنها را بر هم زده و امید آنها برای ایجاد وضعیتی مشابه سوریه و عراق را از بین برد.

در قالب همین طرح بود که جدایی مجدد یمن جنوبی از یمن شمالی را به مانند سودان کلید زدند که به خوبی می توان نقش برجسته غربی ها را در آن متصور شد لیکن همین حمله نظامی خود موجبات اتحاد و تحکیم بیشتر میان یمن شمالی و جنوبی را فراهم کرد و این دومین طرحی بود که با حمله نظامی عربستان به باد داده شد.

حمله عربستان و ائتلاف همراه او یک موضوع نکته دیگر هم دارد و آن اینکه نشان از نا امیدی از پیشبرد اهداف خود در داخل مرزهای یمن و توسط عوامل شان است و در این برهه مجبور به بکارگیری قدرت سخت و خارجی برای از بین بردن جنبش مردم یمن شده اند. این اقدام بی تدبیر با اتحاد بیشتر مردم یمن و دخالت طرف های دیگر در قضیه مطمئنا در بلند مدت به نفع غرب و عربستان سعودی نخواهد بود و روز به روز شاهد یمنی مستقل خواهیم بود که طرفدار فکر و جنبش انصارالله است. در حقیقت انقلاب مردمی یمن با این تهاجم خارجی بیش از پیش تقویت و تثبیت شده و روال آن بنیادی شد.

نکته دیگر اینکه این ماجرا نشان دهنده دستپاچگی و شکست طرح های عربستان سعودی و ائتلاف غربی آنها در یمن است؛ و در آخر باید گفت خداوند را باید شکر کرد که دشمنان اسلام را احمق آفریده.

و مکر و مکرالله و الله خیر الماکرین...

     

نکاتی از هرمنوتیک گادامر(4)

نظرات 0

پرسش از مفسر آغاز می شود و متاثر از پیش داوری ها و افق معنایی اوست و در مواجهه با سنت چکش می خورد یعنی موضوع و اثر به سخن در می آید و پیش داوری ها را زیر سوال می برد.
تفسیر متن و گشایش مفسر به روی متن در فضا و موقعیت هرمنوتیکی مفسر انجام می شود یعنی به هر تقدیر رنگ ذهنیت مفسر را به خود می گیرد.
افق جدید ابهامات عناصر مبهم اثر راقطعی و معین می کند.
هر تفسیری ناکامل است زیرا از نظر تاریخی امری مشروط است.
در دیالکتیک اثرو مفسر در طرفین تغییر رخ می دهد؛ گفتگو به معنای تبعیت یک طرف از طرف دیگری نیست بلکه هر دو طرف تحت تاثیر حقیقت موضوع قرار می گیرند و در پایان خود را در وضعیتی متفاوت با وضع سابق می یابند.
ساختار واقعه فهم زبانی است از اینرو تحلیل هرمنوتیک و پدیدار شناختی زبان جنبه عمومیت هرمنوتیک را تضمین می کند.
فهم همواره تفسری است(ماخر(
دنیای زبان دنیای علائم و نشانه هاست حال آنکه جهان فهم بر اساس اتصال معانی و محتوای این نشانه ها شکل می گیرد(تلقی عمومی از زبان(
زبان واسطه ای است که فهم در آن واقع می شود همه فهم ها تفسیری و تفسیر در زبان جای گرفته است.
تفسیر یافتن کلماتی برای فهم نفس فهمدین است نه عملی مقدم و یا موخر از آن یعنی زبان بر هرمنوتیک و تفسیر تقدم دارد(ماخر)
فهم یک اثر عملی طبیعی و مطابق روال عادی نیست بلکه آنچه طبیعی است و ما در معرض آن هستیم بد فهمی است(ماخر)
پرهیز از سو فهم از طریق تفسیر میسر است و تفسیر زمانی لازم است که بد فهمی بوجود آید(ماخر)
گادامر تصور ماخر را قبول ندارد چون مبتی بر نقش ابزاری ونشانه ای زبان است.
نزدیکی زبان به تفکر ما موجب پنهان ماندن نقش آن در فرایند فهم می شود.

ادامه مطلب ...
     

نقدی بر کتاب کافه چرا

نظرات 2

کافه چرا نوشته جان استرلکی بهانه خوبی است که آدم لحظاتی را به تفکر در مورد معنای زندگی صرف کند و اندیشورانه تفکری در باب غایت آدمی بکند. این کتاب در قالب یک رمان صد و پنج صفحه ای نگاشته شده و آنچنان محتوایی سخت، سنگین و گیج کننده ندارد که خواننده نتواند آن را در زمانی کوتاه بخواند و لحظاتی از تفریح با یک کتاب خوب لذت نبرد اما از طرفی هم جا دارد با نگاهی دیگر به محتوای آن نگریست و به نقد آن نشست.

کافه کتاب برای مخاطب عام کتابی خوش خوان و قابل تامل است که او را به اندیشه واداشته و او را به بازنگری در معنا و مفهوم زندگی فرا می خواند و سپس بخشی از واقعیت های دنیای جدید را برای او آشکار می کند و انسان را به بررسی دلایل وجود عالم فرا می خواند. در آخر هم با ارائه توضیحاتیو توصیفاتی هر چند نه چندان کافی زندگی را از مرحله کار صرف برای عقل معاش خارج و رضایتمندی را هم پیوست آن می کند.

اما از سوی دیگر همین کتاب برای مخاطب خاص خود که آشنایی هم با علوم جدید ندارد علاوه بر موضوعات پیش گفته حساسیت های خاص دیگری نیز به همراه دارد و آنچه بیش از همه در این کتاب به مانند تمام کتاب های دیگر دنیای روانشناسی خودنمایی می کند همان حیرت روانشناسی غرب است که خود را در قالب همین کتاب کوچک نیز نمایان می کند. در واقع روانشناسی غرب از زمان بروز و رشد و نمو خود فاقد یک هستی شناسی محکم، مستدل و جامع بوده و همچنین با به کنار نهادن بنیادهای دینی، مذهبی و حتی فلسفی به نوعی به بی سرزمینی و یا بهتر بگوییم به یک بی خانمانی هستی شناسانه رسیده است که برای استوار کردن بنای نظریات خود هر بار تعریفی به دست می دهد و بر پایه همان تعریف نیز نظامی استوار می کند؛ و این بنا سازی در دنیایی از کثرت فرو رفته و چرخه هرباره خود را تکرار می کند. لیکن معلوم نیست در گردباد سوالات جدی آدمیان این نظام ها فرو نریزند؛ کافه چرا نیز از این قاعده مستنثی نیست.

ادامه مطلب ...
     

نکاتی از هرمنوتیک گادامر(3)

نظرات 0

باور هر نسلی ریشه در آن چیزی دارد که نسل قبل سامان داده است.
به دلیل نیروی سنت عمل فهم صرفا سوبژکتیو نیست بلکه بیشتر جنبه ای از تاریخ اثر گذار است.
فهم من از هر موضوعی ریشه در تاریخ کامل تفاسیر پیشینی از آن دارد.
روش نمی تواند مانع تاریخی بودن فهم باشد.
آگاهی تارخی خود در معرض امواج تاثیرهای تارخی قرار دارد.
موقعیت عبارت است از نظراتی که قلمرو دید شخص را محدود می کند.
افق زاویه دید مفسر را معین می کند.
آگاهی از تاثیر پذیرفتن از تاریخ اساسا آگاهی از موقعیت هرمنوتیکی است و چون قادر به ایستادن خارج از آن نیستیم قادر به کسب شناخت عینی آن نیستیم.
اساس ایده موقعیت هرمنوتیکی را گادامر افق می نامد.
تحصیل موقعیت هرمنوتیکی تلاش برای رسیدن به افق تحقیق است.
ما باید از قبل افق داشته باشیم تا خودمان را به گذشته منتقل کنیم یعنی این انتقال با ملاحظه افق خودمان است.
آگاهی تاریخی ما کاملا بیگانه از افق های تارخی گذشته نیست و با آنها وجوه اشتراک دارد.
چگونه هستی آدمی خودش یک فرایند و محصول تفسیری است.(نظر هایدگر)
دنیای عینی در آگاهی ما چگونه ساخته می شود(سوال اصلی هوسرل)

ادامه مطلب ...