عباس میرزا که فردی شجاع و عادل بود ولیعهد زمان فتحعلیشاه قاجار بود.
پس از شروع جنگ های ایران و روس بارها در برابر آنها رشادت کرد و با تمام کاستی ها چندین بار طعم تلخ شکست را به آنها چشاند.
اما کمبودهای سیستم نظامی ایران، عدم تجهیز به علم و تجهیزات روز و در نهایت کمبود بودجه و حمایت دولت مرکزی با گذر زمان اثر خود را گذاشت و ارتش ایران در تهیه ملزومات جنگی و آذوغه با کمبود مواجه شد و سلسله شکست ها آغاز شد.
وی نامه ای به شاه ایران نوشت که ظاهرا در آن قید می کند: "اگر شاه ایران جهت ادامه جنگ 20 هزار تومان مرحمت کند جنگ را خواهیم برد".
شنیده های تاریخ نقل می کند که اگر این پول به سپاه ایران تزریق می شد چه بسا در پس شکست روس ها پیشروی هایی نیز در خاک روسیه تزاری انجام میشد و ایران چیزی از خاک بی کران خود را از دست نمی داد.
زمانی که نامه به دربار ایران رسید همزمان با ورود قاصد عباس میرزا، شاعری نیز به دربار آمده بود و در مدح شاه قصیده ای سروده و در حضور او قرائت کرد. شاه به وجد آمده بود و از این مدح و ثنا در پوست خود نمی گنجید به خزانه دار دربار امر کرد 10 هزار تومان او خلعت کنند.
پس از شاعر، پیک نامه ولیعهد را به حضور شاه رسانده و نامه را برای شاه قرائت کرد؛ شاه بعد از استماع خشمگین شد و قول بر این است که گفت: "این عباس میرزا فکر کرده ما سر گنج نشسته ایم؟ خزانه ما خالی است؟"
کمکی برای ولیعهد ارسال نشد و سپاه ایران در این جنگ ها شکست خورد و از پی این شکست های سلسله وار قردادهای گلستان و ترکمانچای بر ایران تحمیل و بخش های بزرگی از پیکره این سرزمین برای همیشه جدا شد، اتفاقی که داغ آن هنوز هم روح، تن و روان ایرانیان را می آزرد...
نگاهی به وضعیت کشورمان این داغ را گاه به گاه زنده تر و سوزنده تر می کند، مهمانی های آقا زاده ها، بذل و بخشش های بی مورد، حیف و میل بیت المال و...
جشن های شاهانه، مسافرت های سرمایه دارانه، مهمانی های همراه با لهو لعب آن هم در کشوری که داعیه اسلام ناب دارد آنهم توسط کسانی که ادعای اسلام و حکمت دینی دارند.
اما مجددا از ورای این همه قضایا این تاریخ است که مجددا در پی ناآگاهی ما تکرار می شود و تکرار و تکرار...