آهای آنکه دوستت می دارم

نظرات 12

آهای آنکه دوستت می دارم، چه آسوده سر بالین می نهی و از آشوب دلم بی خبری؛ آهای می شنوی صدایم را؟ می شنوی طپش های قلبم را؟ می شنوی؟

چگونه است که لحظه ای آشوبم را نمی بینی، چگونه است که مرا در نمیابی.

روزها، شب ها، لحظه ها، ثانیه ها... تمام طنین وجود یخ زده ام رضایت توست، در پی تو، در پی نگاهت، راهت.

آهای آنکه نمی دانی دیدنت آرزویی بلند و دور شده بر من، آرزویی دراز و بعید.

با چه زبانی بگویم دوستت می دارم و در کجا خونی را لازم است برای ریختن و تنی برای قربانی، تا گوش به فرمانت دهم و بی درنگ خون برآن ارزانی دارم و گلوی خویش به خنجر کشم...

عزیزم به چه آبی هرم درون ویران خویش را که چون ویرانه های خانمان برگشته قومی عذاب الهی شده است بنشانم...

خلاصه ای از مطلبی...

     

حرامیان حرامتان

نظرات 1


اشک دو چشم رهبرم        خون چکیده از سرم
شهد شده به کامتان            حرامیان، حرامتان

داس عدو به گردنم            شخم عدو بر بدنم
گندم بی همتتان                  حرامیان، حرامتان

به جبهه ها، رشادتم           به سال ها اسارتم
خنده صبح و شامتان           حرامیان، حرامتان

...
دفتر سرخ - ابولفضل سپهر

ادامه مطلب ...
     

زخم هایی که درد شیرینی دارند

نظرات 0

در اخبار آمده بود که به خانم الهام چرخنده یکی از بازیگران سینما به دلیل خواندن شعری در رسای حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و تبریک نوروزی در برنامه زنده به مقام معظم رهبری حملات فراوانی شده و حتی شیشه ماشین ایشان رو شکسته اند.

چیزی که که در لحظه ای به خاطر من آمد این بود که با ولایت بودن هم درد دارد و هم زخم...

یار علی(ع) و آل علی(ع )شدن با بلا همراه است خانم چرخنده. این بلا در عین حالی که درد دارد حلاوت و شیرینی بهشت را به کام آدمی جاری می کند.

خانم چرخنده همراه شجره اولیاء الله شدن 25 سال سکوت و آخر فرغ شکافته شدن دارد...
خیانت خودی ها و دشنه و خنجر زدن از پشت و در آخر کشته شدن به کین سم زهر همسر...
کربلا و سر به نیزه شدن...
سکوت و خفقان و زبان به سخن با حال دعا...
پناه بردن به کنج خانه و مجاهدت علمی...
و...

هر ولی را مقامی است و شان پیرو و شیعه آن امام هم باید سهمی از مقام و شان او باشد و تشیع امامی همیشه عجین در درد و بلا بوده، همیشه...
شیعه اگر از هر امام خود مقامی گیرد در طوفان درد و بلا خواهد شد ولی چه باک که راه راه حق است.

... قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ...﴿۲۳شوری﴾
بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم مگر دوستى اهل بیتم...
 

     

اُحدی که دیگر تکرار نشد...

نظرات 0

8 سال جنگ تحمیلی آلبومی غنی از رشادتها و دلیری های جوانان پرورده شده در اسلام ناب این سرزمین است که در یک دهه خون خود را آب حیات درخت تنومند دین حق کردند.
آنها که جان بر کف اخلاص گرفته و تن به جنگ تانک، گوشت به جنگ آهن برده بودند و فارغ از حساب و کتاب دنیای دنی تمام معادلات فکری غرب و شرق را در هم ریختند.
اما غم انگیز اینکه چون جنگ تمام شد فراموشی و نسیان هم سایه شوم خود را بر این تاریخ نورانی افکند و فرهنگ این تمدن نوین به موزه های جنگ و کتاب ها پناه برد و جنگ قصه ای شد فقط برای نقل کردن.

اما هنوز هم می توان از این تاریخ روشن عبرت ها گرفت و چرخ باطل اشتباهات بشر را متوقف کرد و به جای جبر تاریخ، تاریخ را ساخت؛ آنجا که:
مرتضی جاویدی و نیروهایش را به دفاع از تنگه ای مامور می کنند.
به او گفته می شود: "اگر تنگه را رها و عقب نشینی کنید نیروهای خودی محاصره و نابود می شوند."
جاویدی و نیروهایش چندین روز زیر باران خمپاره، توپ و موشک جانانه مقاومت می کنند تا مهمات تمام می شود.
محسن رضایی با او تماس می گیرد و می گوید: "ما نمی توانیم به شما کمک برسانیم، عقب بکشید."
و جوابی که جاویدی می دهد دور باطل تاریخ را می شکند و هنوز هم هر گوش شنوا و منصفی که این جواب را بشنود مو بر تنش سیخ می شود و عقلش در حیرت می غلطد.
جاویدی می گوید: "به ,والله نمی گذارم در تاریخ بنویسند دوباره ماجرای احد تکرار شد."

     

داغ تاریخ

نظرات 0


عباس میرزا که فردی شجاع و عادل بود ولیعهد زمان فتحعلیشاه قاجار بود.

پس از شروع جنگ های ایران و روس بارها در برابر آنها رشادت کرد و با تمام کاستی ها چندین بار طعم تلخ شکست را به آنها چشاند.

اما کمبودهای سیستم نظامی ایران، عدم تجهیز به علم و تجهیزات روز و در نهایت کمبود بودجه و حمایت دولت مرکزی با گذر زمان اثر خود را گذاشت و ارتش ایران در تهیه ملزومات جنگی و آذوغه با کمبود مواجه شد و سلسله شکست ها آغاز شد.

وی نامه ای به شاه ایران نوشت که ظاهرا در آن قید می کند: "اگر شاه ایران جهت ادامه جنگ 20 هزار تومان مرحمت کند جنگ را خواهیم برد".
شنیده های تاریخ نقل می کند که اگر این پول به سپاه ایران تزریق می شد چه بسا در پس شکست روس ها پیشروی هایی نیز در خاک روسیه تزاری انجام میشد و ایران چیزی از خاک بی کران خود را از دست نمی داد.

زمانی که نامه به دربار ایران رسید همزمان با ورود قاصد عباس میرزا، شاعری نیز به دربار آمده بود و در مدح شاه قصیده ای سروده و در حضور او قرائت کرد. شاه به وجد آمده بود و از این مدح و ثنا در پوست خود نمی گنجید به خزانه دار دربار امر کرد 10 هزار تومان او خلعت کنند.


پس از شاعر، پیک نامه ولیعهد را به حضور شاه رسانده و نامه را برای شاه قرائت کرد؛ شاه بعد از استماع خشمگین شد و قول بر این است که گفت: "این عباس میرزا فکر کرده ما سر گنج نشسته ایم؟ خزانه ما خالی است؟"

کمکی برای ولیعهد ارسال نشد و سپاه ایران در این جنگ ها شکست خورد و از پی این شکست های سلسله وار قردادهای گلستان و ترکمانچای بر ایران تحمیل و بخش های بزرگی از پیکره این سرزمین برای همیشه جدا شد، اتفاقی که داغ آن هنوز هم روح، تن و روان ایرانیان را می آزرد...


نگاهی به وضعیت کشورمان این داغ را گاه به گاه زنده تر و سوزنده تر می کند، مهمانی های آقا زاده ها، بذل و بخشش های بی مورد، حیف و میل بیت المال و...
جشن های شاهانه، مسافرت های سرمایه دارانه، مهمانی های همراه با لهو لعب آن هم در کشوری که داعیه اسلام ناب دارد آنهم توسط کسانی که ادعای اسلام و حکمت دینی دارند.

اما مجددا از ورای این همه قضایا این تاریخ است که مجددا در پی ناآگاهی ما تکرار می شود و تکرار و تکرار...