اولین سادگی و خیانت ابوموسی اشعری در موضوع حکمیت

نظرات 2

در جایی نوشته شده که ابو موسی اشعری قاضی ساده لوح اهل کوفه در جریان حکمیت، اولین حیله خود از عمر و عاص را زمان خلع خلافت علی علیه السلام دریافت نکرد بلکه ابتدا در جریان مذاکره به بیراه رفته و موضوع مذاکرات عوض شد و سپس در دام حیله عمر و عاص گرفتار شد. یعنی تنها در طول یک روز این فرد ساده لوح سه بار در دام حیله عمر و عاص در انحراف در موضوع مذاکرات، خلع توام حضرت امیرالمومنین علیه السلام و معاویه از خلافت و سپس به منبر رفتن قبل از عمر و عاص گرفتار شد. 

در ابتدا مذاکرات ابوموسی اشعری و عمروعاص قرار بوده در مورد اهلیت معاویه در خونخواهی قتل عثمان خلیفه مقتول سوم باشد که در واقع خود معاویه از جمله آشوبگران و حمله کنندگان به خانه وی بود. و در نهایت این دو نفر قرار بوده تعیین کنند آیا معاویه حق چنین خوانخواهی را دارد یا خیر؟ اما در ادامه گفتگوهای دو طرفه میان ابوموسی اشعری و عمر و عاص به نمایندگی از خلیفه وقت علی علیه السلام و معاویه(بخوانید رایزنی های سیاسی و دیپلماتیک) جریان مذاکرات توسط عاص منحرف شده و به موضوع خلافت و تعیین خلیفه جدید کشیده می شود.

در واقع در قالب همین جریان است که شاید بتوان یکی از دلایل شکل گیری جریان خوارج را دید یعنی قائل شدن به نظری که نه علی علیه السلام را بر حق می داند نه معاویه ابن ابو سفیان.
 ابوموسی ساده لوحانه می پذیرد که ابتدا جریان مذاکره از اهلیت معاویه در خونخواهی به تعیین خلیفه کشیده شود سپس در دام حیله دوم گرفتار و تصمیم گرفته می  شود هر دو مدعی خلافت خلع شوند و در آخر سومین مکر را از عمروعاص گرفته و قبل از او به منبر می رود و خلیفه بر حق را از خلافت خلع می کند.

ابوموسی اشعری مفتی و قاضی ساده دل و شاید خائن به ظاهر متشرع به دام حیله و مکر عمرعاص گرفتار می آید، قبل از او به منبر رفته و علی روحی فدا را خلع می کند و سپس عمروعاص به منبر رفته و خلاف تصمیم اخذ شده در جریان مذاکرات معاویه را به خلافت نصب می کند.

جالبتر اینکه ظاهرا سندی هم برای توافق انجام شده توسط طرفین ثبت و امضاء نمی شود موضوعی که امام علی علیه السلام همیشه بر آن تاکید ویژه داشته و حتی در نهج البلاغه به بیان آن می پردازند.

 

چاره ای نیست تاریخ را باید خواند تا در حکمیت های جدید در دام حیله نو امویان گرفتار نشویم، جریده عالم را چنان نگاشته اند که تاریخ تکرار شود و عبرت ها چه فراوان و عبرت گیران چه اندک...

     

مبدا راه خدا عشق خداست

نظرات 0

مبدا هر جنبشی عشق است و شوق

می دواند عشق عاشق را به فوق

 

علت فعل بهیمی شهوت است

غایت او لذت یک ساعت است

 

منشا حب ریاست هم هواست

مبدا راه خدا عشق خداست

 

صدرالمتالهین محمد ابن ابراهیم شیرازی(ملا صدرا)