رضا امیر خانی
نویسنده خاصی است که همه چیز او خاص و گاهی عجیب است حتی رسم الخط و نوشتنش.
معمولا اول رمانهایش را ضعیف شروع میکند ولی در انتها چنان گیرا و جذاب مینویسد
که خواننده را در جای خودش میخکوب میکند و اجازه نمیدهد خواننده کتاب را بر زمین
بگذارد. نوع نوشتن او هم خاص است استفاده از واژههای تخصصی و بیگانه ذهن خواننده
را به تکاپو وا میدارد که منظور و مراد نویسنده چیست؟ و این فکر را به ذهن متبادر
می کند که گویا نویسنده به زبان خارجی تسلط خوبی دارد.
«از به» کتابی
که با تمام مشغلهها دو روزه آن را خواندم از آن کتابهایی است که در آخر انسان را
از زمین و زمان میکند و مانند تمام رمانهای امیرخانی داستان چنان پیچ و تاب میخورد
و خواننده در حس تعلیق فرو میرود که کتاب را رها نمیکند و در انتها آنچه انتظار
ندارد به یکباره اتفاق میافتد. برای من همیشه کنه داستان، هدف، نیت و پیام آن فراتر
از همه چیز دیگر قرار میگیرد و به جای توجه و التفات ویژه به ساختار داستان، نوع
نگارش و روشهای داستان نویسی دل به خود داستان میسپارم تا مراد نویسنده را متوجه
شوم؟
داستان به مانند
همیشه از ابتدا تا انتها همان جدال سنت و مدرنیته، همان جدال عقل و دل و همان نبرد
مغز و قلب است که بعدتر در بیوتن امیرخانی و شاید بیشتر رمانهای او هم رنگ و رخ
نشان میدهد. هر کس کتابهای امیرخانی را خوانده باشد شاید حس کند یک نفر از قرون
میانه اسلامی و از دنیای عرفان، شعر و عشق به میانه دوران ماشین و آهن پرتاب شده و
با این همه خشکی و تکنیک سر ناسازگاری و جنگ دارد؛ زیاد هم عجیب نیست چراکه امیرخانی
تعلق خاصی به عرفا و بزرگان دارد و با بزرگان فراوانی دمخور بوده است.
/نگاهی-به-کتاب-از-به.html
طبقه بندی:
<-EntryCategory->،
برچسب ها:،
از به,کتاب,کتاب از به,امیرخانی,رضا امیرخانی
دنبالک ها:،